چهم سور

ساخت وبلاگ

این شعر از دو بخش تشکل شده،بخش اول از زبان چهم سورِ زُهُم کار روایت میشود و بخش دوم از زبان کسی که چهم میخورد یا شخص مالباخته گفته میشود:

بخش اول:

از دُکُن می آیم

پفکی در دستم

بستنی آن خَستَم

کُندُروک می خاسَم

دُماغَم را وا کلینج خارنُندَم

رفیقم واموتور ازپشت من می آید

پشت من می بوکَد

تابوکید...

می جَکم چَکِ موتور

دنگی تَک پوشِ سفید درگَرَش است

دستِ من اما لُک از پفک است

ناگهان می زاغَد

زیر به من می کَردَد

وا موتور می گازَد

میگویم در دلِ خود:

چه رُویی کرد موتور،بَک بَک بَک!

چه کِدَک چِم سورَم!

موتورَش پِنچِر شد

بعد از آن پُک پُک کرد

و سپس لُک لُک شد

در سرش می کوفَد

که موتور مال،من نیست

که موتور،بُرارَم است

و به من خواهد زد یک دارِ تُلُو

و به من خواهد کرد او چَکتُو.

بخش دوم:

دارد می آید

ومرا می دارد(دارمیزند)

در دلم می گویم:

واشتا تا یَک روزگَپ شوم

زاغ خواهم داد در سرَت

خاک خواهم ریخت چَک سرَت

آن وقت چه خَش است که تو می غاری

ازفکربیرون آمده ومی گویم:

پس کِی دست از دار زدنم می داری؟

آن دو چِهمِ خود را از گالَک

داده است او بیرون

هیچ نمی گوید

کَهری شده ام،خیلی کهری

أخ تُوفی می ریزم در تَکِ رویَش

با بدرقۀ یک دَنگ شوت در به من می کردَد

آه،چه سرد است أمشُو وچه اندازه تنَم می لرزد

مِسکِه سَرکَنگی می روم از سرد

نکند یک دَنگ سَغ سر رسد از پسِ راه

به خود آمده و می گویم:

سَغ در این هوا گیمیز می کَردَد

دورها آن بادیست که مرا می حُشکَد

هُن......

تا نَعشی نیست کِیف بایدکرد

وَختِه آمد،به خو زی پتو باید کرد

رفته ام تَن دیوال و به خو لُک کردم

نَعشی آمد و من یک سره خشک گشتم

گُشنِه ایی از یَک راه

سرد از اُنراه

دارم می تِرَکم

چه کدک میسکینَم

چه کدک میسکینَم

چه کدک چِم سور است

چه کدک چِم سور است

شعر محلی قشم...
ما را در سایت شعر محلی قشم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shermahalli2 بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 25 آبان 1395 ساعت: 19:21